أعوذ بالله من کل شر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

برادرم از دم ظهر رفته بیرون از خونه و هنوز برنگشته. .

گوشیش هم خاموشه. .

پدرم با اضطراب زنگ زده به من و من دستم از اصفهان کوتاه. .

میگن دور و بر خونه ما مثل میدون جنگه.

به یکی از دوستان زنگ می زنم، میگه ظهر با بچه ها دم مسجد بودن، رفتن تظاهرات رو ببین، پلیس که میاد متفرق میشن و دیگه کسی ازش خبری نداره تا الان.

همراه هاش هم دیگه ندیدنش.

.

 

خیابون ها رو بستن احمق ها ولی پدرم دارن میرن کلانتری.شاید گرفته باشنش.

 

دعا کنید و صلوات بفرستید برای سلامتی برادرم و دل پدر مادرم و تمام پدر مادرها.هرچقدر که می تونید.

ممنونم.

 

 

+بعداً نوشت:

قصد ناراحت کردن تون رو نداشتم واقعا.فقط به دلم افتاد بگم تا شما هم دعا کنید.

پدرم رفتن یه کلانتری و گفتن اینجا نیست.

راه ناامنه و شاید بسته باشه حتی، اما زدم به دریا و دارم میرم اصفهان. کاری ازم برنمیاد اما حداقل میشه کنار پدر مادرم باشم تا احساس تنهایی نکنن.

راهه دیگه، وضعیتم که دیدید.اگه تا چند روز چیزی نگفتمدیگه حلال کنید بدی هامو :)

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها